فرهنگ امروز/ احسان تاجیک:
اگر حضور دانشگاه در جامعه مفهوم عمیق معرفتی داشته باشد ، مهمترین ویژگی ارزشی این نظم جدید ، برخاسته از تولید علم و دانش ، رشد بینش و خردورزی محض در نسبت میان دانشجو و استاد خواهد بود که میان عوام بیسواد یا کم سواد و نخبگان علمی و دانشمندان ممتاز می توان تمیزگذاری و ارزش گذاری علمی معرفتی قائل شد. بدین مفهوم دانشگاه در نظام معانی تولید علم و دانش از نقش اولیه تولید و بهره برداری از علوم برخوردار است. تاسیس نهاد دانشگاه در کشور ایران (سال ۱۳۱۳ خورشیدی ) بصورت تحول علمی فرهنگی در نظام سنتی علم در ایران صورت نگرفت و این فرآیند علمی به نظام آموزشی مدرن تبدیل نشد بلکه به صورت امری دولتی و فرمایشی با الگو برداری از نظام دانشگاهی غرب انجام گرفت. هر چند تاسیس نهاد دانشگاه در هم پیوندی با تجدد منجر به تخصصی شدن علوم گردید و این مسأله بدون توجه به موضوع علم نبود و در بنیاد گذاری نهاد علم در ایران موضوعات علوم مختلف بویژه علوم انسانی در تقابلات سنت و تجدد ، برخی مسائل فکری معرفتی را تا به امروز بصورت حل نشده باقی نگه داشت . به نظر میرسد این آشفتگی نظام معانی دانشگاه در ایران بر اساس عدم پرسش و امتنان از تفکر و دانش است بلکه در قالب تقلید از نظام علم دانشگاه های اروپا و آمریکا است و در این میان رشته های دانشگاهی مانند علوم انسانی در ارتباط با پدیده نهضت ترجمه در پیوند با موضوع علوم انسانی در اروپا نسبت به علوم دیگر پیشی گرفت و پرسش از علوم انسانی در ایران ، امری مغفول در آستانه شکل گیری نظام دانشگاه در ایران بود که با پیشتاز شدن نهضت ترجمه در تولید علم بر ابهامات نسبت میان سنت ایرانی و علوم انسانی افزوده شد چرا که علوم انسانی صرف نظر از خاستگاهی معرفتی و نظری در حل بحران های اجتماعی سیاسی تاثیری مستقیم خواهد داشت اما در نظام دانشگاهی ایران با ابهامات معنایی و برخوردهای سیاسی ایدئولوژیک ، گاها تجاری و روزمره در برخی از دهه های تاریخی بر بلافصل بودن نامعلوم بودن موضوع خود تا به امروز ، بر بحران معانی و مفاهیم خود افزود و در این میان نهضت ترجمه با این که خدمات شایانی را به جامعه دانشگاهی و نخبگان ایرانی داشته ، در حل بحران تقابل رویکردهای سیاسی ایدئولوژیک با خویش فائق نیامد و با چالش های اساسی در بروز بحران ها روبه رو بوده است ؛ حال این که مرجعیت نظام معانی دانشگاه به عنوان مرجعیت عام و خاص در عرصه علم ، تکنولوژی ، دانش و تخصص در حوزه زندگی فردی و جمعی از موضوعات قابل تفکر است که نقش نظام معانی دانشگاه در ایران با توجه به پدیده مرجعیت تأثیرگذاری این نهاد در جامعه و حکومت چگونه می تواند باشد؟!
مسأله مرجعیت نظام دانشگاه در حوزه علوم انسانی از موارد قابل شناخت و تفکر است که با توجه به عصر تکنولوژی ارتباطات و گردش آزاد اطلاعات بر تحولات فکری فرهنگی، اجتماعی سیاسی و اقتصادی تاثیر گذار خواهد بود و ارتباط با نظام معانی دانشگاه در مرجعیت عام و خاص آن چه تاثیری در فرآیند علمی خواهد داشت؟!
دانشگاه مهمترین خاستگاه نهاد تولید علم است و بدون شناخت و وجود این مبنا، علم از موضوعیت خواهد افتاد چرا که علم دارای موضوع و صورت مساله است و پدیده شکل گیری نهاد دانشگاه بر مبنای موضوع علم خود را سامان میدهد. تاسیس دانشگاه در ایران بصورت نهادی رسمی برای اولین بار توسط دکتر عیسی صدیق اعلم در سال ۱۳۱۳ خورشیدی مطرح شد و به تصویب مجلس شورای ملی رسید. در کنار آن مدارس علمی مانند مدرسه علوم سیاسی، مدرسه عالی حقوق به همراه مدارسی نظیر مدرسه صنایع و هنر، مدرسه عالی فلاحت و صنایع روستایی و.... با ادغام و مشخص کردن حوزه های مربوطه خویش، سیستم آموزش عالی کشور ایران بنیان گذاشته شد. با توجه به نوع ویژگی، ساختار و شیوه های آموزشی با الگو برداری از دانشگاه های اروپا و آمریکا ( بویژه در سال 1313 با الگو برداری از سیستم آموزشی دانشگاه های فرانسه) ، بدون توجه به موضوعیت خویش، در فرایند امر آموزش در ذیل توجه به پدیده ظهور علمی در کشورهای اروپایی ، ظهور نظام دانشگاهی ایران ، خود را تعریف هویتی و ساختاری کرد و از این نگاه نشات گرفت که خاستگاه نهاد دانشگاه و ظهور پدیده علوم جدید از جمله علوم انسانی در ایران جدای از علوم انسانی در غرب نخواهد بود ، بنابراین نهاد دانشگاه در ایران جدای از دانشگاه در غرب نمیتواند خود را به رسمیت بشناسد. این نکته خود گویای موضوعیت نداشتن نهاد دانشگاه در ایران است، به نسبت همین نظر، پدیده ظهور علم نیز بدون موضوع شد و صرفا سیستم نهاد علم دارای نقشی در نوع معنا گستری به دانشگاه ایرانی شد و ایده دانشگاه ایرانی مساله ای بدون جواب باقی ماند. به نظر می رسد ماهیت و رسالت دانشگاه در اروپا در درجه اول ایده ای فلسفی بود و سپس نهادی قانونی با رویکردهای خاص خویش منجر به ظهور پدیده نظام دانشگاه شد و بیش از هر چیز دانشگاه در اروپا خود را در قالب موضوع داشتن نهاد علمی در طول عصر رنسانس سنجید و شکل داد ، بطوری که ایده های فلسفی شکلگیری نهاد دانشگاه توسط کسانی مانند کانت، نیومن ، هایدگر، یاسپرس، گادامر، هابرماس،جانسرل، پولاک و.... فلسفه نظام علم عصر جدید را موضوعیت داده اند و فلسفه حضور دانشگاه در غرب امروزه بر پایه ایده های فلسفی متفکران خود تداوم پیدا کرده و این موضوع بی شک برخاسته از تعریف چیستی، چرایی، چگونگی موضوع و رسالت نهاد دانشگاه در کشورهای توسعه یافته غربی است . به نظر می رسد ، در کشور ایران نهاد دانشگاه بدون توجه به فلسفه حضور و طرح سوال از پدیده نظام علم در نسبت چیستی ، چرایی و چگونگی حضور خویش در جامعه و حکومت ، خود را در ذیل نهاد دانشگاه غربی تعریف کرده و موضوع قابل تامل تر این که در جزر و مدهای ایدئولوژی های وارداتی به نظام دانشگاه در ایران، پدیده موضوعیت داشتن دانشگاه ایرانی ، امری مجهول و آشفته ایدئولوژیک است و این فکر که دانشگاه در ایران از آغاز شکل گیری در تبعیت از قدرت سیاسی و ایدئولوژی های غربی، نهاد خود را بر پایه آشفتگی های فکری بنیان گذاشت قابل محتمل تر است و عدم توجه به موضوعیت داشتن نظام علم در دوره جدید، بر آشفتگی ذهنی و ساختاری دانشگاه ایرانی افزوده است . بدون توجه به موضوع داشتن نظام دانشگاه در ایران، نمیتوان با الزامات و مناسبات دنیای جدید در عرصه های علمی بویژه علوم انسانی به گفتگو نشست و بر اساس همین نظر از جایگاه رشد و شکوفایی تمدن ایران و اسلام، ماهیت و رسالت نظام دانشگاه ایرانی را تداوم بخشید.
ایدئولوژیک شدن نهاد علم همانقدر که علم را در چالش های جزم اندیشی و بن بست های ذهنی و عینی فرو میبرد، به همان اندازه در فروکاستن نهاد دانشگاه از نظام معانی تولید علم می افزاید و تبدیل آن به مرکز صدور مدرک و یافتن اشتغال از موضوعیت نقش و رسالت دانشگاه می شود ؛ به نظر میرسد نظام دانشگاه در ایران بیش از هر زمان دیگری در روزگاری نه چندان دور نیازمند باز تعریف موضوعیت خود خواهد شد و آن برخاسته از طرح مساله نهاد دانشگاه و نظام علم در ایجاد مناسبات عقلانی میان منطق عصر قدیم و منطق دنیای جدید است.
از طرف دیگر شاید بتوان گفت امروزه نقش استاد و دانشجو از یک بعد و نظام آموزشی و سیستم یادگیری از سوی دیگر در شکل گیری نظام معانی دانشگاه امری مهم و غیر قابل اجتناب در برخورد با موضوعات علمی خواهد بود که رفتارگرایی قشر دانشگاهی در تحولات نظام دانشگاه در برگیرنده فرصت ها و تهدیدهاست که در این میان در تمیز گذاری قشر دانشگاهی با عوام جامعه در مرجعیت داشتن نظام معانی دانشگاه در تحولات یک کشور و ملت موضوعی قابل شناخت و مطالعه است. رفتارشناسی اهالی دانشگاه در جامعه خود پدیده ای اجتماعی فرهنگی خواهد بود، بویژه که ابزار ارتباطات و اطلاعات نظیر فضای مجازی، وسیله ای قابل جذاب و پرمخاطب برای استاد و دانشجو است و در این میان اثرات مثبت و منفی در نوع کارکرد و استفاده ای که از تکنولوژی ارتباطات برای جذب مخاطب میشود، اگر در نوع منفی توهم گرایی اهالی دانشگاه در ارتباط با تاثیرگذاری فرهنگی اجتماعی و علمی به عنوان یکی از گروههای مرجع شکل بگیرد، نظام معانی دانشگاه دچار چالش های بنیادینی در اجتماع خواهد شد ، چرا که توهم گرایی ، رفتار پوپولیستی و عوام فریبانه ای است که بر اساس ریاکاری، دروغ، گنده گویی، ژست های کاذب و... ممکن است در فرد دانشگاهی متوهم بروز یابد و در رابطه با دیگران در رفتار اجتماعی افراد متوهم خود را به عنوان سوپرمن پرقدرتی فرض کنند که از دیگران زرنگ تر، داناتر، باهوش تر و کاریزماتر میباشند، این پدیده روان شناختی در عوام در بروز انواع آسیب های اجتماعی و فساد های اخلاقی و اقتصادی بروز مییابد و در خواص در انحراف ها و فسادهایی در حوزه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خود را در معرض نمایش میگذارد و به نظر می رسد ممکن است پدیده جدید توهمات شبه دانشگاهی در برخی از شخصیت های دانشگاهی موضوع تازه ای در بعد رفتار شناسی شود که در فضای آکادمیک با چند ویژگی کلی افراد متوهم در قامت استاد درس خوانده باسواد خود را سوپرمن گروهی از دانشجویان و مریدان خاص خود فرض کنند که یگانه متفکر باسواد فقط آنان هستند و بس و هر آن کس به غیر او بیاندیشند و تحقیق کنند ، بهره ای از خرد و دانش دربر ندارد و فقط آنان هستند که میتواند اندیشه های فکری فلسفی، جامعه شناسی، علوم تجربی یا پزشکی و اختراع از خود تولید کنند و هر کسی که بر خلاف آنان بیاندیشند و بنویسند و تولید علمی بیرون از نظام بروکراسی دانشگاه داشته باشند ، از حوزه علم و پژوهش دانشگاهی دور هستند و این اساتید دانشگاهی یکه تاز، تازه به دوران رسیده با جعل عناوین استاد دانشگاه، جامعه شناس، اندیشمند، فیلسوف، دکتر، مهندس و.... تلاش دارند خود را در صدر اخبار رسانه ها و فضای مجازی بنشانند و اگر روزی در صدر نباشند آن روز تلخی برایش خواهد بود حال آنکه این استادها به اصطلاح دانشگاهی علاقه عجیبی به رسانه های فضای مجازی دارند و تمام وقت خود را صرف کوبیدن و نفی کردن اساتید دیگر میکنند و وقت مفید خود را به جای مطالعه و پژوهش، به گذراندن در فضای مجازی و یادداشت نوشتن های بی مایهای میکنند که جز تشویق مریدان و اطرافیانشان هیچ دستاورد مفیدی در زندگی روزمره برایشان حاصل نمیشوند.
توهمات شبه دانشگاهی صرفا در شخصیت برخی از اساتید بروز نخواهد یافت بلکه ممکن است در برخی از دانشجویان مقطع تحصیلی لیسانس و فوق لیسانس و دکتری این پدیده وارد شود و این قشر به جای تحصیل و مطالعه و درس خواندن، صرف عکس یادگاری و عکس گرفتن و کپی یا فوروارد کردن از مطالب و کتاب هایی که نه یکبار خوانده اند و نه مفاهیم این کتاب ها را درک کرده، تمام وقت مفید خود را به هدر دهند و یا در کتاب سازی هایی صرف کنند، که صرفا با رزومه سازی به دنبال چهره سازی علمی از خویش شوند و این مشکلات قطعا اگر در ارتباط با نظام معانی دانشگاه به عنوان یکی از نهادها و گروه های مرجع در جامعه ای شکل بگیرد، رویکرد مفاهیم، نقش آفرینی و تاثیرگذاری نهاد دانشگاه دچار چالش های بنیادین معرفتی علمی و پژوهشی خواهد شد. نظام معانی دانشگاه جدای از آنکه از برخوردهای سیاسی ایدئولوژیک آسیب می بیند ، از روزمرگی ها و حاشیه سازی ها و سطحی نگری قشر دانشگاهی صدمه دو چندان خواهد دید. دانشگاه نه نهادی سیاسی حزبی است و نه نهادی تجاری با سطحی نگری روزمره بلکه نهادی علمی فرهنگی با دغدغه های پرسش گری های بنیادین، دانایی محور و فرهیختگی عقل محور است و در این مسیر نقش استاد و دانشجو در تعیین سرنوشت دانشگاه میتواند اثری ماندگار داشته باشد چرا که مسیر معبد دانایی و فرزانگی برای استاد و دانشجو از خیابان دانشگاه میگذرد و کسی که دوستدار دانش است به ایجاد پرسش های بنیادین از نظام معانی دانشگاه با دغدغه ای علمی پژوهشی و فرهنگی آینده نگر است.