شناسهٔ خبر: 50776 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

چگونگی هویت زن ایرانی در گذار از سنت به مدرنیته

رحیم محمدی، مدرس دانشگاه و نویسنده کتاب «تجدد ایرانی» گفت: سخن گفتن از وضعیت زن معاصر ایرانی در ساحت اندیشه مفهومی و در ساحت نظریه‌ جامعه‌شناختی و فلسفی ممکن نشده است. زنان ایرانی در صد تا صدو پنجاه سال اخیر سخت‌ترین و بزرگترین رنج‌ها را برده‌اند و کوشش‌ها و تغییراتی را خلق کرده‌اند، اما نظریه جنسیت نداریم ـ نظریه فمنیسم نداریم.

چگونگی هویت زن ایرانی در گذار از سنت به مدرنیته

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نشست مشترک علمی تخصصی حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان انجمن جامعه‌شناسی ایران و خانه اندیشمندان علوم انسانی با عنوان «هویت زن ایرانی در گذار از سنت به مدرنیته» یکشنبه 8 مرداد در سالن حافظ خانه اندیشمندان برگزار شد.
 
کارشناسان و سخنرانان حاضر در این جلسه گیتی خزاعی جامعه‌شناس، دکتر رحیم محمدی، جامعه‌شناس و منصوره معین‌الدینی، کارشناس ارشد حقوق بشر و از اعضای حلقه زنان انجمن جامعه‌شناسی ایران بودند.
 
محمدی، نویسنده کتاب «تجدد ایرانی» بحث خود را با محوریت توضیح وضعیت زن معاصر ایرانی و درنگ در سوژگی زنان ایرانی با تاکید بر حوزه جامعه‌شناسی جنسیت یا جامعه‌شناسی فمنیسم ایرانی در چهار محور ارائه کرد و گفت: یکی مشکل فقدان نظریه جنسیت و نظریه فمنیستی، دوم مرور سه نوع گفتار درباره زن معاصر/ مدرن ایرانی، دیگری مسئله سوژه شدن زن معاصر ایرانی و در نهایت جمع‌بندی و نتیجه‌گیری کلی بحث است.

وی درباره مشکل فقدان نظریه جنسیت و فمنیسم اظهار کرد: امروز سخن گفتن از وضعیت زن معاصر ایرانی از یک سو سهل و ساده است، چون مثل سخن روزمره و هر روزی و سخن معمولی و عادی است. از سوی دیگر ممتنع و غیرممکن است، چون فعلاً سخن گفتن از وضعیت زن معاصر ایرانی در ساحت اندیشه مفهومی و در ساحت نظریه‌جامعه شناختی و فلسفی ممکن نشده است.

به گفته وی، زنان ایرانی در صد تا صدو پنجاه سال اخیر سخت‌ترین و بزرگترین رنج‌ها را برده‌اند و کوشش‌ها و تغییراتی را خلق کرده‌اند، اما نظریه جنسیت نداریم ـ نظریه فمنیسم نداریم. نظریه نداریم یعنی نتوانسته‌ایم مفاهیمی برای توضیح وضع جدید خودمان بیافرینیم و وضع خویش را در ساحت اندیشه مفهومی(یا ساحت گفتار نظری) توضیح دهیم. وضعیت زن معاصر ایرانی، بخشی از فرایند جامعه تجدد ایرانی است، بخشی از سرنوشت انسان معاصر است.

محمدی ادامه داد: کسانی از ما غوره نشده مویز هم شده‌اند! با کلماتی مثل علوم انسانی غربی، علوم اجتماعی غربی، جامعه‌شناسی غربی، فلسفه غربی می‌خواهند این اندک هوشمندی که در دهه‌های اخیر آغاز شده را هم خاموش کنند تا خیال خودشان و بقیه را راحت کنند.

این مدرس دانشگاه به سه نوع گفتار درباره زن معاصر ـ مدرن ایرانی نیز اشاره کرد و گفت: این انواع شامل نوع اول، گفتار زندگی روزمره مثل سخن گفتن درباره کنترل فرزندآوری، تجربه مادری ازدواج، خودکشی، دستمزد کمتر زنان، بیکاری بیشتر و مواردی از این دست هستند. گفتار نوع دوم، گزارش از واقعیت و تجربه و زندگی روزمره زنان است، نمونه‌هایی در حوزه‌های نمایشنامه‌نویسی، رمان‌نویسی، تاریخ‌نگاری و مانند اینها که مشکل فقدان نظریه موجب شده که توصیف‌ها و گزارش‌ها هم تهی از مضمون دقیق عقلانی باشد. نوع سوم گفتار، در ساحت نظری سطح اندیشه مفهومی و گفتار مفهومی قابل فهم است. اندیشیدن از واقعیت تا خلق مفهوم. طبعا با شکل‌گیری سوالات، پیدایش مسأله و در شرایط فقدان نظریه با بن بست عملی روبه‌رو خواهیم شد.

محمدی درباره وضعیت زن معاصر ایرانی را بر اساس مفهوم سوژگی بیان کرد: امروزه ادعا می‌شود، زن ایرانی معاصر سوژه شده است. اما در معنا، سوژگی یک نام برای نامیدن انسان مدرن است. پس سوژه شدن یعنی مدرن شدن. یک نوع صیرورت و شدن انسان در تاریخ و جامعه است. مقاومت در برابر نظم جنسیتی مسلط و همچنین موانع حقوقی، آزادی و امنیت و توسعه زنان، برای زنان ایرانی هزینه‌ها و مشقت‌ها و دردهای بغرنجی ایجاد کرده است. در طرف دیگر نیز همزمان با سوژه شدن زن ایرانی؛ زوال نظم جنسیتی مسلط آغاز شده است، زوال پدرسالاری ـ مرد سالاری آغاز شده است. پس در اینجا یک نوع تقابل قدرت ـ مقاومت ایجاد شده است. پدرسالاری به ایجاد هراس اخلاقی و هراس اجتماعی پرداخته است و از سوی دیگر زنان هم پیشروی آرام خود را رها نکرده‌اند.

وی در پایان گفت: جامعه ایرانی در قرون اخیر همواره در تقابل نظم جنسیتی قدیم و جدید به سر برده است و این وضعیت کنونی ما است که موجب تولید بی نظمی شده است. جنبش زنان ایرانی که با تجدد آغاز شده است، همواره گفتمان فمنیسم ایرانی را باز تولید کرده و تجدد را هم تکمیل می‌کند. جنبش زنان ایران یکی از انسانی‌ترین جنبش‌های جامعه کنونی ما است. هم تجدد ایرانی را توسعه داده و تکمیل می‌کند، هم انسجام ملی را بازسازی می‌کند. امروز جنبش زنان ایرانی، حقوق شهروندی را برای همه ما به مسأله تبدیل کرده است. برابری را به مسأله تبدیل کرده و از برابری پرسش عَلَم می‌کند. آزادی را به مساله تبدیل کرده است. اخلاق و امنیت اجتماعی را به مسأله تبدیل کرده است. منطق جنبش زنان ایران به قول آصف بیات «پیشروی آرام» است.   
 
ضرورت بازخوانی حضور زنان در فرایند مستمر تجدد
گیتی خزاعی، پژوهشگر اجتماعی سخنانش را با عنوان بازخوانی و بازروایی حضور زن در فرایند مستمر تجدد اینگونه آغاز کرد: عنوان جلسه بازتاب‌دهنده رویکرد غالب نسبت به زن و هویت اوست. رویکرد و کلیشه‌ای غالب، که زن را متغیری وابسته به ظرف مکان و زمان مدرنیته یا سنت می‌داند، که بنا بر آنکه در ظرف سنت قرار گیرد یا در ظرف مدرنیته، هویت زنانه‌ی مدرن با عنوان «زن مدرن» یا هویت زنانه‌ی سنتی با عنوان «زن سنتی» را شکل می‌دهد.

در بحثی که مطرح می‌کنم، با نگاهی دیگر تلاش می‌کنم این رویکرد غالب و کلیشه‌ای را مورد نقد قرار دهم و در صحت این رویکرد تردید وارد کنم که زن سنتی یعنی زن قرن نوزدهمی یا قرن چهاردهمی که بیسواد است، روزنامه نمی‌خواند و از آن مهم‌تر کار نمی‌کند و دانشگاه نمی‌رود، و لابد و لاجرم مورد ظلم و تعدی نظام مردسالار است و لای چرخ‌دنده‌های ظلم خانواده بر او له شده، ‌اسیر اسطوره‌ تحقیرکننده‌ مادری است و ... و زن مدرن را به قرن بیستم به بعد ارجاع می‌دهد که دیگر روزنامه دستش می‌گیرد، کتاب می‌خواند، دانشگاه می‌رود، کار می‌کند، خودش را فمنیست می‌خواند،‌ بر سر حقوقش می‌جنگد و... بحثی که مطرح می‌کنم این رویکرد و این دوقطبی‌گرایی را در تعریف هویت زنانه مورد نقد قرار می‌دهد.

وی ادامه داد: به طور خلاصه چهار موضوع را می‌توان در این مقوله مورد تاکید قرار داد، یکی نقد رویکرد قطبی سنتی-مدرن در تعریف هویت زنانه و تقلیل هویت و حقوق برابر جنسیتی به شاخص‌ها، المان‌ها و نشانگان مدرنیته، که نتیجه آن می‌شود آن‌که هریک از این گزینه‌ها را که در زن معاصر یا پیشین نیافت، او را سنتی و قابل نقد می‌داند و مورد ظلم. نتیجه این رویکرد تقلیل هویت زنانه به ظرف مدرنیته و وابسته کردن هویت او به نشانگان تجدد است.

به گفته این پژوهشگر، مساله دومی که می‌تواند مورد نقد قرارگیرد، زمان‌پریشی در رویکرد دوقطبی سنتی-مدرن است. با نشانگان قرن بیست و یکمی تجدد، نمی‌توان ساختار تمدنی قرن هجدهم یا حتی پیش از آن را مورد ارزیابی، داوری و نقد قرار داد و رنج‌های زن قرن بیستمی یا حتی قرن هجدهم یا پیش از آن را داوری کرد، او را سنتی یا مدرن نامید. مسله سوم مورد توجه نیز، این است که نتیجه این قطبی کردن، ‌سرگردانی هویت زنانه است که بنا به ظرف، به شکل زمان یا مکان برساخته می‌شود.

فردی با هویتی سرگردان در حال گذار از سنت به مدرنیته. اما مساله چهارم که حائز اهمیت است و رویکرد غالب، اینست که ساختار زنانگی به فرد «زن» تقلیل داده می شود و از این نکته غفلت می‌شود که این ساختار زنانگی است که در فرایند مستمر تجدد، بخشی از تمدن را برمی‌سازد و تنها یکی از مولفه‌هایش «کنشگر زن» است. مورد چهارم در واقع بیشترین محل تحلیل درباره این مقوله است.

وی در پایان گفت: این موضوع‌هایی که مورد اشاره قرار گرفتند. مولفه‌هایی هستند که در بازخوانی و بازروایی حضور زنان در فرایند تجدد باید لحاظ شوند. تجدد یک فرایند مستمر است. ما سنت را پشت سر نمی‌گذاریم و وارد مدرنیته نمی‌شویم. مدام نوشدن خصلت بنیادی مدرنیته است و با پرداختن به دوقطبی زن سنتی- زن مدرن، نمی‌توان آن را ندیده گرفت.

بررسی هویت زنان ایرانی درجریان گذار
 منصوره معین‌الدینی، فعال حقوق زنان و عضو حلقه مطالعات مسائل اجتماعی زنان طی سخنانی گفت: به رغم تحولات اخیر در جامعه ایران، کشاکش میان سنت و مدرنیته در نهادهای مختلف نمایان است. چنین کشمکش‌هایی تنها در نظریات جامعه شناختی خلاصه نشده و در نهادهای مختلف حوزه عمومی و خصوصی، همواره تاثیرگذار بوده‌اند.

وی ادامه داد: اگرچه مساله برابری حقوق جنسیتی، اساسا جدید و حاصل جریان مدرنیته است لیکن در جامعه‌ای هم چون ایران که درحال گذار است اهمیت موضوع بیشتر می‌شود. کمااینکه امروزه دیدگاه‌هایی نیز با تاکید بر اصالت فرهنگی سعی در جمع بستن میان سنت و مدرنیته دارند، این تنوع درمیان فعالین و مطالبه‌گران حقوق زنان نیز دیده می‌شود و به عبارتی در میان سنت‌گراها نیز، طرفداران برابری حقوق زن و مرد تاحدودی و با شرایطی دیده می‌شوند. بنابراین به طور قطع نمی‌توان گفت دیدگاه سنتی به طور مطلق استقلال زن را نادیده می‌گیرد، چنین امری بر پیچیدگی موضوع می‌افزاید.

معین‌الدینی گفت: اگرچه زن معاصر ایرانی با حضور در اجتماع تا حدی استقلال رای خود را به دست آورده است اما در حوزه خصوصی هم چنان درگیر مسایلی است که اساسا با خودمختاری وی در تضاد است، به خصوص که بافت سنتی با تاکیدبیش از حد بر وظایف مادری و همسری و خانواده، فردیت زنان را کمرنگ تر می‌کند. به هرحال در تعریف هویت زن ایرانی نمی‌توان از تاثیر دین و مذهب همراه با جایگاه جهانی زن معاصر غافل شد. با وجود پژوهش‌های جسته و گریخته در این زمینه، به‌نظر می‌رسد که هویت زن ایرانی در عصرحاضر هنوز به درستی بازنمایی نشده و ضرورت پرداختن به این مساله ما را در ارایه راه حلی جامع برای دستیابی به حقوق برابر انسانی زن و مرد در جامعه ایرانی، یاری می‌کند.در پایان این جلسه کارشناسان به پرسش و پاسخ با حاضران جلسه درباره موضوع مورد بحث پرداختند.

نظر شما