فرهنگ امروز/ احمد ابوالفتحی: ساختار امروزین نظام تعلیم و تربیت در ایران، برآمده از اندیشه و نگرش متفکرانی است که در بازه زمانی شکلگیری سازوکارهای نوین آموزش در ایران، نقش ایدهپرداز و ترسیمکننده خط مشی را ایفا میکردند. از میرزا حسن رشدیه که اولین مدرسه نوین در ایران را بنیاد گذاشت تا کسانی چون علیاصغر حکمت، عیسی صدیق و محمدعلی فروغی که در دوران پهلوی اول در شکلدهی به ساختار نوین تعلیم و تربیت نقشهای مهمی ایفا کردند.
یکی از پایگاههای اشاعه اندیشههای این ایدهپردازان در دوران پهلوی اول، نشریاتی مانند «ایران امروز» و «تعلیم و تربیت» بودند و بهویژه نشریه تعلیم و تربیت به عنوان نشریه ارگانی وزارت معارف نقش مهمی در ایجاد بستری برای اندیشهورزی در حوزه تعلیم و تربیت داشت.
اخیراً مهران افشاری برگزیدهای از مقالات نشریه تعلیم و تربیت (که مدتی بعدتر آموزش و پروش نام گرفت) را در کتابی با نام «پرورش و تربیت فرزندان ایران» گردآوری و در انتشارات جهان کتاب منتشر کرده است. از جمله مقالاتی که در کتاب افشاری نقل شده، میتوان به دو مقاله از محمدعلی فروغی با نامهای «تعلیمات ابتدایی» و «تقلید و ابتکار» اشاره کرد.
فروغی علاوه بر این دو مقاله، در حوزه تعلیم و تربیت مقالات دیگری نیز دارد. جستارهایی مانند «اندرز به آموزگاران» که در خرداد 1315 نشریه تعلیم و تربیت منتشرش کرده یا «تربیت ملی» و «فارسی نویسی» که در نشریه یغما منتشر شده است.
فروغی در جستار تربیت ملی مینویسد: «البته اهمیت تنظیم مالیه و تقویت قشون و ترقی اقتصادیات را از نظر نباید دور داشت چه همانطور که مادیات به تنهائی برای ارتقای یک ملت کفایت نمیکند معنویات هم به تنهائی کافی نیست. ولیکن باید دانست که تا ملت تربیت نشود هرچه سعی در ترقی مادیات آن کنند به جایی نمیرسد و عینا مانند احوال پدرهائی است که برای اولاد خود مال و دولت فراوان به ارث میگذارند و آنها را تربیت نمیکنند.»
او اضافه میکند: «چه بسیار دیدهایم که آن اموال را فرزندان ناقابل به اندک زمانی به باد میدهند ولی اولادی که تربیت شده و قابلیت دارند از پدر هم که ارثی نبرند خودشان تحصیل مال میکنند و شاهد دیگری که دارم اینست که در زمان جنگ بین الملل چندین ملیون پول از خارجه به ایران آمد و لیکن چون ملت مستعد نبود در ظرف مدت قلیلی آن پولها به خارجه برگشت و مطلب قابل انکار نیست و حاجت به بسط کلام ندارد.»
او همچنین در جستار اندرز به آموزگاران، رویکردی متفاوت نسبت به آموزش را پیشنهاد میدهد. او در سلسله اندرزهای خود در این یادداشت به آموزگاران چنین پیشنهاداتی را ارائه میدهد: «اول اینکه کوشش کنند تا مدرسه برای کودکان زندان و درس برای آنها عذاب نباشد به این معنی که اولاً مدرسه محلی باشد که از جهت بنا و هوا و صفا و ترتیبات صحی دلپسند باشد و سبب دلتنگی و آزردگی خاطر نشود و از خانه و مسکن خود شاگردان بهتر باشد که از ورود به آن شاد شوند.»
او معتقد است که آموزگاران: «در تعلیم و تربیت در مرحله ابتدایی هم مانند مراحل دیگر باید متوجه قوه عقلیه و فکریه شاگردان بیشتر باشند تا پر کردن حافظه آنها. چه بسیار دیدهایم کودکانی که مطالب را از حفظ دارند اما نمیدانند مثلاً در جغرافیا عبارت کتاب را حفظ کرده طوطیوار میگوید فرانسه پایتختش پاریس بعد چون بپرسی پایتخت فرانسه کجاست نمیداند گذشته از این که اصلاً نفهمیده فرانسه چیست و پایتخت چه معنی دارد.»
فروغی طرفداران سیستم آموزشی مبتنی بر ادراک و مخالف با آموزش مبتنی بر حفظیات بوده است. به گفته او: «بعضی معتقدند که طفل باید مسائل را هر چند نمیفهمد یاد بگیرد و امروز که نمیفهمد همینکه در خزینه خاطر او ذخیره شد، بعدها که عقلش رسید به کارش میخورد به نظر من این عقیده اگر به کلی باطل نباشد اندازه زیادی از آن باطل است... باید کاری کرد که طفل آنچه را میآموزد به خوبی درک کند.»
او سپس شیوه پیشنهادی خود برای آموزش ابتدایی را چنین تبیین میکند: «من اگر طفلی داشته باشم که بخواهم تعلیم ابتدایی به او بدهم از آموختن الفبا و خط شروع نخواهم کرد زیرا همچنانکه در تعلیم علم حساب به کودکان عددنویسی از جمیع مراحل مشکلتر است، در تعلیمات ابتدایی هم از همه دشوارتر تعلیم الفبا و خط خواندن است... در تربیت کودکان برای شروع از خط اجباری نیست...»
فروغی ادامه میدهد: «غرض از تعلیمات ابتدایی چند چیز است: یکی تربیت اخلاقی کودکان، دیگر دارا شدن معلوماتی که برای هر کس ضروری است از مبادی حساب و جغرافیا و تاریخ و علمالاشیاء و غیرها دیگر دارا شدن سواد خواندن و نوشتن به قدری که برای هر کس لازم است. دو قسمت اول یعنی تربیت اخلاقی و تعلیم معلومات ضروری برای کودکان چندان محتاج به کتاب نیست و معلم اگر واقعاً معلم باشد، لااقل در دو سه سال اول به خوبی میتواند بهوسیله بیانات شفاهی و صحبت و قصهگویی و نشان دادن تصویر و نقشه و کره و اشیاء دیگر آنچه را لازم است به کودکان بیاموزد و حاجب به کتاب پیش نمیآید، مگر در دو سه سال آخر تعلیمات ابتدایی که قوه و فهم شاگران زیاد شده حقیقتاً میتوانند از کتاب خواندن استفاده کنند. پس چرا باید تعلیمات ابتدایی را از الفبا شروع کنید که مشکلترین قسمتهای تعلیم است؟ زیرا فرضا طفل هفت هشت ساله خواندن و نوشتن بیاموزد، چه نتیجه از آن میخواهیم بگیریم؟ داخل در امور زندگانی نیست که از این جهت محتاج به خط باشد. برای فرا گرفتن معلومات هم چنان که گفتم حاجت به کتاب ندارد و در آن هنگام تعلیمات شفاهی بهتر است پس شتاب در آموختن خط برای چیست؟»
ایبنا
نظر شما