فرهنگ امروز/ عیسی عبدی*:
مسائل با محوریت زبانشناسی در ابعاد مختلف نظری، کاربردی و بینارشتهای در دوره تجربۀ پاندومی از چنان گستردگی و اهمیتی برخوردار است که در پرتو آنها میتوان از یک افق جدید در مطالعات زبانشناسی یاد کرد. تردیدی نیست که تحولات این دوره بهمثابه یک نقطه عطف تاریخی در عرصههای مختلف حیات اجتماعی و فرهنگی، زبانشناسی را هم تحت تأثیر قرار خواهد داد، زیرا زبان یک امر اجتماعی، تاریخی و فرهنگی است؛ و هر گاه یک نقطه عطف یا «چرخش نابهنگام» در سیرعادی زندگی ایجاد شود، اثر خود را در زبان نشان میدهد. زبان در برابر این چرخش یا گسست موضع میگیرد و فرایندهای سلبی و ایجابی در نقد گذشته، تقابلافکنی، عادیسازی، غیریتسازی، ابهامزدایی و... در جدالهای چندگانه سیاست، فرهنگ، اقتصاد را بیان میکند.
زبان هرچند بازنماییکننده مطلق امر واقع نیست، اما بهعنوان میانجی ما و واقعیت عمل میکند و از آن گریزی نیست. کرونا بهعنوان واقعیتی جاری و یک فکت پزشکی با تبعات چندگانه سطوح مختلف اجتماعی، تاریخی و فرهنگی جریان پیدا کرده و از صافیهای زبانی نسل ما میگذرد؛ و این صافیها آبستن نقادیها، واکنشها و حتی شوک فرهنگی در جوامع امروز ما هستند. به همین دلیل باید گفت که کرونا از منظرهای گوناگون زبانشناسی در سطوح مختلف تخصصی و بینارشتهای مانند زبانشناسی تاریخی، شناختی، زبانشناسی فرهنگی و سیاسی، زبانشناسی و نشانهشناسی اجتماعی و... ارزش مطالعه و واکاوی پیدا کرده است.
فاصله در برابر واقعیت: Distance vs. reality
یکی از مهمترین کانونهای معنایی در این دوره، مفهوم «فاصله اجتماعی»social distance است که در ابتدا هم بر سر آن میان جامعهشناسان و روانشناسان چالشی درگرفت و سوءتفاهم ناشی از آن به دلیل تأثیر دلالتهای منفی اجتماعی آن در مناسبات مستقر اجتماعی و فرهنگی بود. اما فاصله اجتماعی در مفهوم پیشگیری کرونا معمولاً با عبارتsocial distancing بیان میشود که دلالتهای آن با رویکرد خاص جامعهشناسی و طبقاتی متفاوت است و بایستی در گفتمان درمان و پیشگیری خوانش شود. این تغییر مفهومی بهدرستی موجب منازعه میان نظامهای معرفتی شد. فاصله بهعنوان یک مفهوم چالشبرانگیز، در واقع یک شوک اجتماعی-فرهنگی را هم دامن زد. الگوهای زبانی-نشانهشناختی و زبان بدن مستقر در نظام فرهنگی متعارف ایرانی و به علاوه در مناسک و آیینها در رویارویی با انگارۀ فاصله اجتماعی دستخوش دگرگونیهای مختلف شد و حتی تزلزل در نظامهای اقتدار گروههای اجتماعی، خانوادگی و... در پی داشت. فاصله اجتماعی بر جایگاه معنابخش والدین بهعنوان کانون در شبکههای ارتباطی سنتی و ریشهدار ایرانی تأثیر نهاد؛ تأثیر این مفهوم در ساخت زبان، واقعیتی انکارناپذیر است. «فاصله» سلسلهجنبان تعارضهای گفتمانی و در واقع تغییرات در سطوح lexico-grammar دستوری-واژگانی شد. این تغییر با کنشهای گفتاری speech acts نمایانده میشود که بر بسترسازی تغییر سبک زندگی دلالت دارند و جامعه را مهیای آن میکند، بهطوریکه در بسیاری از نظمهای گفتمانی در سازمانها، نهادها و بنگاهها، کنشهای گفتاری تحت تأثیر فاصله اجتماعی قرار گرفتهاند.
«فاصله» با مفهوم سنتی و جغرافیایی-تاریخی آن در گذشته تفاوت دارد؛ ازاینرو، این مفهوم در تجربه جدید دوران کرونا با تغییرات معنایی روبهرو شده و تغییر در سبک زندگی و شیوه ارتباطات اجتماعی را تداعی میکند. فاصله اجتماعی در مفهوم کرونایی با هجرت زبانی از «دنیای واقعی ارتباط» به «دنیای مجازی ارتباط» نیز همراه میشود و گواهی بر ابزار نوین و زبان دیجیتالی در عرصه گفتوگو و تعامل است؛ به همین دلیل بازماندگان نسل گذشته را بیشتر دچار آسیبب و شوک میکند و «شکاف زبانی-نسلی» میان نسل گذشته و اکنون را عمیقتر کرده است. همین شکاف موجب دراماتیزه کردن زبان اجتماعی نسلها میان نوادگان و والدین و... شده است. با دوگانههایی مانند فاصله و صله رحم، فاصله و صمیمیت، فاصله و زبان خودمانی و... میتوان به عمق این درماتیزه بودن پی برد. البته تحلیل ساختهای زبانی رایج در زبان سالخوردگان در این روزها سرنخهایی از یک چرخش در روند ارتباطات نسلی ناشی از نابهنگامی به شمار میآید؛ به همین دلیل، در مقابل، در زبان نسل جوانتر با ساخت نحوی و فرانحوی زبان با جملاتی چون «دلم برات تنگ شده...» (در تلقی فقدان دیدار چهرهبهچهره)،«از دور تو را با همه وجودم میبوسم... کاش زودتر تو را از نزدیک ببینم (آرزویی برای بازگشت به موقعیت پیشین یا پیشاکرونایی) ...» میتواند (در تلقی استعاری) ترجمان یک شکاف تاریخی و روانشناختی باشد. البته توأم با آن زبان تصویری نیز پیامهایی ناشی از این فاصله را مخابره میکند که نشاندهنده واکنش به این فاصله است.
شتاب زمان و واکنش به آن
گسست ناگهانی و نسلی (generational gap) در روند عادی زندگی نیازمند گریزگاههای جدید برای غلبه بر آن گسست است. توسل به دنیای مجازی و برخط و استفاده از فناوریهای نوین ارتباطی، همه ازجمله عواملی هستند که موجب تسریع در گذشت زمان میشوند. اما آنچه در دوره کرونایی در تعارض با این شتاب ایجاد میشود، افزایش سکون و یکجانشینی و نگاه به جهان از دریچه فضای مجازی است؛ این تناقض به یک گرایش پارادوکسیکال نوستالژیکی دامن میزند. کنشگر دوره کرونا احساس میکند زمان با او همچون گذشته همراه نیست، او نمیتواند احساسات مختلف روزها و فصلهای پیاپی گذشته را تجربه کند؛ به همین دلیل، تکثر احساسات پاییزی، بهاری و زمستانی... گویی در او فشرده و یکنواخت میشود؛ ازاینرو، به این گسست از طریق تخیل و توسل به حافظه تاریخیاش پاسخ میدهد و ساختهای زبان به زمان گذشته در او زیاد میشود؛ مثلاً میگوید یادش به خیر، پارسال چه روزهای خوبی در کنار هم داشتیم، قدر آن لحظات را نمیدانستیم... یادت هست ده سال پیش در فلان سفر به چه جاهای شلوغی میرفتیم و اصلا فاصلهای در بین نبود! ...
لذا میل به ذکر خاطرات گذشتۀ دور و نزدیک، فراگویی و بازنشانی نمادها و یادمانهای گذشته بیشتر میشود. حتی در گفتمان عمومی جامعه به خصوص نسل بزرگتر، در واکنش به شرایط کنونی از شرایط بهترِ گذشته سخن میرود، گویی گذشته بهتر از امروز بود.
تأثیرات زنجیرهای و درهمتنیدۀ زبان و واقعیت
پیامدهای کرونا در قالب فاصله و شتاب تاریخی بر حالات روحی افراد و عواطف آنها تأثیر میگذارد؛ و میتوان مؤلفههای چون خستگی، یکنواختی و کرختی، تکرار روزمره و... را در ورای دستور زبان و واژگان بیانی افراد احساس کرد. البته باید پذیرفت که در نظرگاه یاکوبسونی، یکی از کارکردهای زبانی، کارکرد احساسی یا عاطفی است. در مصاحبهها با افرادی که در شرایط کرونایی به مسافرت میرفتند، میتوان این احساسات را بهعنوان دلیل سفر از زبان آنها دریافت کرد. زبان تحت تأثیر ناپایداری و نابهنگامی کرونا (contingency) و پیشبینیناپذیریاش، حالاتی چون تردید، یأس، اضطراب، استرس و دودلی را حمل میکند که نشاندهنده تغییر الگوی روابط اجتماعی، گرایش از فضای واقعی به فضای مجازی، گرایش از زبان طبیعی به زبان دیجیتال، گذار از کنشها و تعاملات حضوری به غیرحضوری است. چون زبان یک امر اجتماعی است، با رفتار اجتماعی در پیوند است؛ بر همین اساس، زبان به تبع دگرگونیهای اجتماعی و شکلگیری تدریجی سوژه و شهروند دیجیتال دستخوش دگرگونیهایی میگردد.
مهمترین شبکههای معنایی (Semantic networks) در دوره کرونا، «میدان معنایی معیشت» و «میدان معنایی سلامت» هستند که احتمالاً بیشترین بسامد را در گفتمان عمومی جامعه به خود اختصاص میدهند. در میدان اولی میتوان به مقولات و عبارتهای مرتبط با کار، مانند شیفت کاری کارمندان، حمایت از کارگران ساختمانی و فصلی، بستههای حمایتی، بیمه بیکاری، قشر آسیبپذیر، اعطای وام بدون بهره یا کمبهره، تسهیلات، دورکاری... و در دومی هم به واژگانی چون پرستاران، پزشکان، درمان، دارو، واکسن، ماسک، پیشگیری، فاصله اجتماعی، شستن مرتب دست، ضدعفونی کردن و... اشاره کرد. البته این دو میدان بر شیوه صورتبندی گفتمان رسمی و دراماتیزه شدن زبان توصیفی هم تأثیر گذاشتهاند؛ برای مثال، در مورد مقولۀ کار و میدان معنایی معیشت، بیش از همه نگاههای حمایتی و تدابیر یا اقدامات دولتی و مردمنهاد و غیره جلوهگر است که در جلسات رسمی و در رسانهها بازنمایی میشود. تأکید بر آسیبپذیری کارگران و لزوم افزایش تابآوری آنها و سیاستهای حمایتی و غیره در قالب جملاتی مانند «آوار سنگین کرونا بر معیشت سقفسازان بیپناه»، «کارگران در دوراهی جان و نان»، ازجمله موارد آن است.
در حوزه سلامت نیز از زبان توصیفی و همدلانه برای وضعیت زندگی پرمشقت پرستاران و پزشکان استفاده شده است. در این زبان میتوان به توصیفگرهایی چون مدافعان سلامت و پرستاران بالیاقت، حاشیهنشینان نظام سلامت، تلاشگران جبهه سلامت در خط مستقیم مبارزه با کرونا و... فراخور شرایط کرونایی اشاره کرد؛ لذا معیشت و سلامت بهعنوان دو دال مهم در گفتمان سیاسی نقش مهمی در تحول و نگرشهای تصمیمگیری دارند.
افقآفرینی یکی از جهتدهندههای مهم در زبانشناسی کرونایی است که البته در کشورهای مختلف با واقعیتهای سیاسی و اقتصادی و... هم گره خورده است. تأثیر «ناپایداری شرایط» در روابط سیاسی با دیگر کشورها و به تبع آن بیثباتی اقتصادی از عوامل مهم و تأثیرگذار محسوب میشوند. زبان بحران در سطوح مختلف سیاستگذاری، رسانه، ارتباطات اجتماعی و سازمانی و... بازتاب پیدا میکند؛ نقد و چالشهای بالقوه حزبی و جناحی و ایدئولوژیکی شتاب میگیرد، حتی امکان دارد این وضعیت موجب انسجام یک حزب برای بازیابی خود در جهت قدرتیابی شود. در این وضعیت، زبان در بیان شرایط به سیاسی شدن تمایل پیدا میکند؛ در این زمینه با پاره گفتارهایی چون «کرونا را جناحی و سیاسی نکنیم» مواجه میشویم.
چالشهای سیاست و اقتصاد بینالملل، تهدیدها و اعمال تحریم که هر روز افکار عمومی را تحت تأثیر قرار میدهد نیز بار مضاعفی در صورتبندی زبانی دوره کرونا است؛ ازاینرو، شرایط تهدیدکننده و ناپایدار سیاست خارجی آمریکا توأم با شرایط تحول سیاست داخلی، سیاستهای کوتاهمدت اقتصادی، نوسانات ارزی و ناپایداری قیمتها، چالشهای انتقال قدرت از یک جناح به جناح دیگر، همه موجب ناپایداری زبان و تغییر لحنها و مواضع گفتمانی متعدد میشوند. این ناپایداری و عدم قطعیت یا پیشبینیناپذیری از سطوح بالا به سطوح دیگر اقتصادی، اجتماعی، تولیدی و... تحرک پیدا میکند. چنین وضعیتی بر افق تأثیر میگذارد و آن را نامعلوم و خاکستری جلوه میدهد. سرمایهگذار همچون بسیاری از کنشگران دیگر در این شرایط دنبال افق میگردد. این افق نامعلوم در ساخت زبانی منعکس میشود و بر صورتبندی فراگوییها بازتاب پیدا میکند؛ برای نمونه، در سطوح انتقادی جامعه به این گزاره برخوردهایم که میگوید انتخابات 1400 تعیینکننده است. این واکنش به طور استعاری برای گریز از افق مبهم و توجیه تعلیق، انگیختن یا برساختن یک افق دیگر در آینده است تا زبان را در آن جهت نظم بدهد و کنشهای اجتماعی را سامان بدهد؛ زیرا زبان امری جمعی و عرصه تجربیات مشترک یک نسل است که با سرنوشت جمعی یک جامعه پیوند تنگاتنگ دارد و بدون افق نمیتواند خلاق و گزینشگر باشد.
در دوره کرونایی همچنین شاهد فعال شدن گفتمانهای انگیزشی و روانشناختی، توصیهها و نقادیهای جامعهشناختی، دینی و حتی تاریخی هستیم. معمولاً بیشتر گفتارها جنبۀ کنشی و عملگرا دارند تا با تغییر سبک زندگی تناسب داشته باشند و جامعه را مهیای ورود به دوره جدیدی بنمایند. علاوه بر آن، از پیامدهای پاندمی میتوان به تقابل برخی گفتمانهای معرفت مانند نگاه الهیاتی/علمی، طب سنتی-اسلامی/طب مدرن و نقد نئولیبرالیسم از سوی چامسکی و اسلاوی ژیژک اشاره کرد. به علاوه کرونا، نقد کمونیسم و راسیسم را هم در پی داشته است. در این میان، آنچه بیش از همه در زبانشناسی دوره کرونایی تأثیر گذاشته و جنبه جهانی و فرافرهنگی دارد، شامل سه نوع کنش گفتاری سازمان بهداشت جهانی است که هر سه باw شروع میشوند:
wear a mask, wash your hand , watch your distance, watch your distance.
این سه نوع کنش گفتاری، محرکهای زبانی برای تغییر سبک زندگی و ایجاد یک الگوی ارتباطی جدید در یک دوره خاص تاریخی است. بااینهمه، ماهیت و رفتار نامعلوم پاندومی و پیشبینیناپذیری آن برای درمان قطعی و توقف شیوع، در این مدت موجب ناهمگونی در زبان پزشکی شده است.
نکته مهم دیگر در دوره پیشگیری کرونا در ایران، استفاده از نمادها و مفاهیم دینی و انقلابی برای رویارویی با کرونا بوده است. در میان زنجیره واژگان و نمادها میتوان از نشانهها و ترکیبهایی چون «جهاد در جبهه سلامت، داوطلبان خدمت، تشکیل جبهههای جهادی، جهادگران خط مقدم و... نام برد. این عبارتها در واقع در روایت کلان انقلاب اسلامی معنا پیدا میکنند و حکم ذخایر زبانی و فرهنگی را دارند که موجب پیوستگی نسلی و همبستگی اجتماعی در شرایط بحران میشوند.
* این یاداشت از منبع خارجی اقتباس یا کپیبرداری نشده است، بلکه حاصل مطالعه و دریافت نویسنده است.