فرهنگ امروز/ رضا داوری اردکانی
از همکاران عزیز و گرامی سپاسگزارم که در روز آینده نگری بیشتر به آینده پاندمی کووید 19 پرداخته اند. روشن کردن وضع امروز و فردای این بیماری همه گیر یک ضرورت است. زیرا متأسفانه این بیماری میخواهد در زندگی ما و همه جهان جایی برای خود بیابد و همخانه ما شود. اگر از عهده شناخت آن برآییم راه آینده را بر او میبندیم. غلبه بر کرونا، آیندهنگری نیست اما اگر این کار بزرگ و دشوار صورت گیرد، آینده از خطر بزرگی که تهدیدش میکند در امان میماند. آیندهنگری هم قانون حفظ آینده است و هر کاری و علمی که با آن آینده حفظ شود میتواند مقدمهای یا جزئی از آیندهنگری باشد. مقابله با کرونا این مزیت را دارد که در میدان عمل و فارغ از حرف و قیل و قال و غرقه شدن در خیالات و بحثهای انتزاعی صورت میگیرد و میتواند درسی برای حفظ آینده و آیندهنگری از موضع اینجا و اکنون باشد. آینده نگری نشستن و در نظر آوردن تصاویری مطلوب و برساخته با نظر مهندسی از فردا نیست. پیوند میان آینده نگری و علم امری مسلّم است اما علم معینی که آینده را به ما نشان دهد وجود ندارد. به این جهت آیندهنگریها بیشتر آیندهنگری علم و تکنولوژی است. با علم بیشتر می توان آینده علم و تکنولوژی را روشن کرد. تکنولوژی یا تکنوسیانس قدرت جهان جدید و فرمانروای اکنون و آینده جهان است و این قدرت بر خلاف تصور کم و بیش شایع بیرون از اختیار انسان بسط می یابد ولی این بسط تا حدودی قابل محاسبه و پیش بینی است. از آنجا که علم و تکنولوژی در قوام جهان کنونی دخالت دارند هر تغییری که در آنها صورت گیرد در جهان نیز اثر میگذارد. معهذا به نظر نمیرسد که آینده بینان فردای تکنولوژی به این پرسش که عاقبت بسط این قدرت به کجا می کشد بتوانند پاسخ روشنی بدهند و حتی شاید پرسش را بی وجه بدانند زیرا درست است که آنها از قوه تخیل خود مدد می گیرند اما عمده کارشان محاسبه و گزارش نتیجه آن است. آینده نگری صورت کلیتری هم می تواند داشته باشد و آن ایستادن در اکنون و درک امکان های آن برای رفتن به سوی فردا و شناخت شدائد و خطرهای احتمالی راه آینده است. فردا تکرار امروز و امروزی نیست که در آن بعضی آرزوهایمان برآورده شده باشد. فردا عدمی است که شاید موجود شود اما این موجود شدن تحقق امکان های دیروز و امروز در حدود نظم و ناموسی است که بر تاریخ جدید حکومت می کند. این فردا خود به خود و به دلخواه اشخاص و حتی حکومتها نمی آید و اکنون که قانون اساسی جهان جدید در همه جا جز در قلمرو تکنولوژی اعتبار و نفوذ چندان ندارد شاید در راه فردا نیز موانع و خطرهای بزرگ پدید آمده باشد و در هر صورت شرط فردا داشتن مواجهه با آن خطرهاست. کسی که خطر فردا را درنیابد با آینده نسبتی پیدا نمی کند و اگر حرفی هم از آن بزند حرفش راجع و ناظر به آینده موهوم است. اگر فردا تکرار امروز باشد زندگی در بیرون از تاریخ میگذرد و اگر تکرار نباشد باید آن را در برابر خطرها حفظ کرد. خطرهایی که زندگی آدمی را تهدید میکند بسیار است. ما اکنون در برابر خطر هجوم یک بیماری قرار داریم و با درک این خطر می توانیم حواس خود را جمع کنیم و ببینیم چه پیش آمده و بیماری دارد چه می کند و به کجا می رود و چه بسا این پرسش هم برایمان اهمیت پیدا کند که از کجا آمده است. وقتی چیزی وارد زندگی مردمان می شود درک امکان های به وجود آمدنش به آنان کمک میکند که چگونه با آن مقابله کنند یا به نحوی کنار آیند. تا صد سال پیش وبا و طاعون و ... بوده است. آیا گزارشی از همه گیری های ویروسی هم در گزارش مورخان وجود دارد؟ اگر نیست باید دید چه شده است که اکنون به وجود آمده است. ولی اکنون مهم اینست که بیماری با ما چه می کند و چه خطری برای جهان ما دارد. درست است که پزشکان بیشترین و نزدیک ترین مواجهه را با این خطر دارند اما کووید 19 فقط آدمها را مبتلا نمی کند که بعضی از آنها را بکشد بلکه وضع عادی و نظم زندگی را مختل می کند. با شیوع چنین بیماری هایی کار و اشتغال بی سامان می شود و اقتصاد و تولید به خطر می افتد و پریشانی در کارها و مناسبات شدت مییابد. فقیران، فقیرتر می شوند و بلایایی مثل بیکاری و گرسنگی و تنهایی و افسردگی با بیماری در آزار مردمان و کشتن آنان شریک می شوند. تأمل و تحقیق در اینکه همهگیری چه آثاری در آینده خواهد داشت یک ضرورت است. این آثار بیشتر جهانی است و در همه کشورها با تفاوتهایی ظاهر خواهد شد. خدا کند که امری عادی و جزئی از زندگی نشود. آیا ممکن است کرونا هم ما را به تسلیم وادارد و جزئی از زندگی فردا شود. بیشترین چیزی که درباره کرونا می توان گفت اینست که پزشکی تا چه اندازه از عهده مقابله با آن برمی آید. قبلاً اشاره شد که آینده نگری علم و تکنولوژی به اندازه آینده نگری جامعه ها و کشورها دشوار نیست یا لااقل این پرسش تا حدودی موجه و حتی عادی است که تکنولوژی چه پیشرفتی خواهد داشت و فردا با آن چه می توان کرد و با پیشرفت علم و تکنولوژی چه بهبودی در زندگی پدید میآید. اگر چیزی مثل علم و تکنولوژی هست که تا حدودی می توان وضع فردایش را پیش بینی کرد سخن گفتن در مورد آینده بشر به طور کلی و حوادثی که میتواند پیش آید آسان نیست زیرا متغیرهایی که در نظام زندگی و اوضاع جهان و کشورها اثر می گذارند بسیارند و هر دم نیز چیزهایی پدید میآیند که شاید در حوزه نظر ما قرار نگیرند و اگر قرار گیرند آنها را به درستی نشناسیم و قهراً از اثر و تأثیر و کارکرد آنها بی خبر بمانیم.
آینده نگری نمی تواند بر مبنای این فرض و اصل که سیر جریان امور چنانکه اکنون هست دوام می یابد صورت گیرد بلکه باید با شناخت قانون اساسی حاکم بر نظام زندگی و درک استحکام و اعتباری که دارد صورت گیرد. فهم ناموس زمان و قانون حاکم بر زمین شرط درک و دریافت گذشته و آینده است. هر دگرگونی که در این ناموس و قانون اساسی زندگی ایجاد شود بر همه چیز و از جمله سیر علم و تکنولوژی هم اثر میگذارد. اگر آینده علم و تکنولوژی در جهان را میتوان بر اساس آشنایی با وضع کنونی علم و امکانهای آن محاسبه و با تقریب نه چندان دقیق معلوم کرد وضع اجتماعی اقتصادی را هم میتوان تا آنجا که در تناسب با آنست تا حدودی پیش بینی کرد. مشکل در جایی پیش می آید که علم و تکنولوژی اقتباسی است و حتی غالب پژوهشها هم تقلیدیاند. در چنین مواقعی سیر حوادث هم نظم و قرار ندارد و امور و شئون جامعه چنانکه باید به هم پیوسته نیستند و طبیعی است که آیندهنگری نیز منتفی باشد.
آیندهنگری صرفاً کار پژوهشی نیست. آیندهنگرها و برنامه ریزهای اروپایی و آمریکایی و ژاپنی چون در کشورشان سیر امور کم و بیش نظم دارد میتوانند با مطالعه و درک شرایط و امکانات، آینده کشورشان را در قیاس با اکنون تا حدودی تصویر کنند. اما در جایی که سیر تحول نظمی ندارد و مقصد پیدا نیست و مسیر زیگزاگ و تیره و ناهموار است، چگونه و بر چه اساس میتوان وضع فردا را تصویرکرد؟
پس برای آینده نگری علاوه بر داشتن علم و به کار بردن روش باید نظم و روال سیر امور و عزم حکومتها و مردم کشورها را در نظر داشت. آیندهنگری چیزی شبیه طراحی مهندسان نیست. مهندسان طرحشان را که ریاضی است در ماده خام درمیاندازند اما آینده نگری طرح ریاضی نیست و ماده خام ندارد و در جایی میتواند صورت گیرد که پیشرفت علمی اقتصادی اجتماعی، سیر کم و بیش معین و قابل محاسبه داشته باشد و اگر چنین بنایی نباشد آینده نگری هم صورت نمیگیرد و نمی تواند صورت گیرد. به عبارت دیگر آیندهنگری در اصل توانایی است یعنی توانستن - دانستن است نه آنکه از سنخ علم مهندسی دانستن - توانستن باشد و ابتدا علم آن را فراگیرند و سپس عمل کنند. برای فهم درست آیندهنگری چند نکته را باید در نظر داشت. یکی اینکه هر علم و عملی در دایره فهم و بینش کلی ای قرار دارد که عالم انسانی را راه می برد. در هر عالمی حتی کارهای رسمی و عادی نیز در دایره درک و فهم و روح حاکم بر زندگی صورت میگیرد. این درک نمیتواند تقلیدی و لفظی باشد. کشورهای توسعه نیافته از آن جهت آینده نگری ندارند و نمی توانند داشته باشند که اداره و سازمان و صنعت و مصرف و مدرسه و تقریباً همه امورشان کم و بیش تقلیدی است. آنها در یک طرح و نظام کلی که آن را بشناسند و از تعلق خود به آن آگاه باشند عمل نمیکنند بلکه کارهایشان پیروی از رسم غالب است. اگر آینده نگری قبل از اینکه دانش باشد عمل است و مخصوصاً به عزم و تصمیم کشورها نظر دارد از عهده همه کس در همه جا برنمیآید. علم آینده نگری علم اشخاصی است که خود را در نسبت و پیوند خاص با جهان خویش مییابند و با اطلاع از عزم و تصمیمی که کشورشان برای شناختن آینده دارد به تصویری از آینده دست یافتهاند. اینها راهگشایان و رهروان راه آینده اند و به هر منزلی که می رسند منزل آینده را روشن تر می ببینند و برای طی منازل دیگر آماده تر می شوند. پیداست که همیشه و همه جا قضیه بر این منوال نیست. گاهی هم در تیرگیها راه مقصود گم می شود و کوکب هدایتی هم از هیچ گوشه بیرون نمی آید. این وضع دشوار و بدی است اما بدتر این است که مسافران یا گروهی از مسافران جدامانده از کاروان راه مقصود را گم کنند و ندانند که دیگر کاروان و سفری نیست و راه به پریشانی و برهوت و تفرقه و تنهایی رسیده است. نکته دیگر اینست که آینده نگری متعلق به جهان علم و تکنولوژی جدید است. جهانهای قدیم نه آینده نگری داشتند و نه به آن نیازمند بودند. این جهان جدید است که به صورتهای مختلف آیندهنگری نیاز دارد. اروپای جدید در چهار پنج قرن پیش ابتدا طرح کلی و قانون اساسی تازه ای برای زندگی در انداخت و سپس سیاست و قوانین مناسب برای رسیدن به مقصود را بنا و تدوین کرد. اکنون راه تاریخ تجدد مثل قرون پیش راه هموار و روشنی نیست. بعضی کشورهای جهان توسعه نیافته نیز که در حاشیه و کناره راه تاریخ تجدد قرار داشتهاند، از دو قرن پیش در تقدیر تجدد کم و بیش شریک شده و به درجات راه توسعه را موازی با گذشته تجدد غربی پیمودهاند. آنهایی که با اصول و قانون اساسی تجدد آشنایی بیشتر و عمیقتر داشتند، راه را بهتر پیمودند و آنها که چندان در بند اصول و مبادی نبودند به توسعه تقلیدی رسیدند یا در میانههای راه ماندند. برای آیندهنگری توسعه باید قانون و نظم آن را شناخت.
خلاصه کنم آینده نگری شناخت اکنون جامعه در نسبتش با اصول و مبادی آغازین و توجه به عیبها و نقصها و داناییها و نادانیها و تواناییها و ناتوانیهای خود است نه اینکه علمی تخصصی در اختیار گروهی دانشمند باشد که بروند و آینده هر جامعه ای را ببینند و گزارش کنند. در اینکه دانشمندان آینده شناس با آینده شناسیها و روشهای آینده شناسی آشنایی دارند و برنامه ریزی آینده باید با دخالت آنان صورت گیرد بحثی نیست بلکه نظر به شرط اصلی آیندهنگری یعنی آشنایی با تاریخ و ناموس زمین و زمان و رموز قانونگذاری است. این دانایان را در کجا میتوان یافت و اگر در جایی هستند چرا آنها را نمی شناسیم و نمی آیند که گرهی از کار فروبسته جهان یا کشور خود بگشایند. کوشش های انجام شده در دهه های اخیر چندان راهگشا نبوده است. وقتی جهان چشم اندازی از آینده ندارد کشورها حداکثر می توانند سیر عادی یا راه مدرنیزاسیون را بپیمایند. آینده نگری ما هم می تواند نگرشی به این راه و منزلهایش باشد. در جهان توسعه یافته نیز گروه های مختلف متفکران و صاحبنظران وقتی به آینده نظر میکنند که راه روشن و افق باز نمی بینند. پست مدرن ها که بیشتر از دیگر اهل نظر مورد توجهند از پایان مدرنیته و ضعف و فتوری که عارض آن شده است و می شود گفتهاند و میگویند. معتقدان و پایبندان به اصول و رسوم مدرنیته نیز هر چه سعی کرده اند دوام نظم کنونی جهان را توجیه کنند راه به جایی نبرده اند. فوکویاما که از پایان تاریخ گفت خیلی زود از رأی و نظر خود برگشت. هانتینگتون هم که از ابتدا چندان امیدوار نبود با کوشش نومیدانه خود نمی توانست و نتوانست پایان خوشی برای مدرنیته تصویر کند. قانون و ناموسی که پانصد سال پیش برای کل زمین و زمان جدید انشاء شده بود دیگر قدرت و نفوذ ندارد. آیا عالمی دیگر و آدمی دیگر با نظم و ناموسی دیگر باید پدید آید؟ هنوز نشانهای از پدید آمدن این عالم و آدم پیدا نیست ولی ما چندان با فضای مجازی و اوهام سیاسی سرگرم شدهایم که گرفتاری جهان کنونی و دشواری شرایط را درک نمیکنیم. با همه اینها به نومیدی تن نباید داد و در تنگنای شدت امید گشایش را حفظ باید کرد. پس با شاعرمان هم سخن می شویم که:
درونها تیره شد، باشد که از غیب چراغی برکند خلوت نشینی
و امیدوار بود که:
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد