به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نشست «فلسفه عشق، از عشق انسانی تا عشق عرفانی» شنبه، ۳۰ اردیبهشت با سخنرانی امیرعباس علی زمانی در اندیشگاه فرهنگی کتابخانه ملی برگزار شد.
وی در ابتدا با اشاره به تفاوت زیبایی های حسی و زیبایی های غیر حسی عنوان کرد: اصل زیبایی ها مربوط به تفکر است. از آن بالاتر زیبایی دل. همه هدف ما همین است که به این مرحله برسیم. رسیدن به زیبایی های دل بالاتر از استدلال های فلسفی است. هدف نماز و عبادات نیز روشن شدن دل است. در قرآن برای دل از تعابیر قلب و فؤاد و لب استفاده شده است.
وی در ادامه با ذکر این نکته که فلسفه ابن سینا بسیار والاست، گفت: فلسفه نهایتاً به این جا می رسد که خدا واجب الوجوب است و بدون خدا تسلسل خواهیم داشت وخدا علت العلل و علت غایی است. اما تا به حال کسی را دیده اید که مثلا در قنوت بگوید ای واجب الوجود و اشک از چهره اش بیاید؟ اما در شعر موسی و شبان غرق در خداوند شدن را کاملاً حس می کنیم. الفاظی مثل قند، شکر، شیرین و تعابیری از این دست در مثنوی و غزلیات چرا این قدر زیاد است؟ چون خداوند چشیدنی است.
دانشیار دانشگاه تهران افزود: در روایات داریم که اگر مردم گناه نکنند صدای ملائکه و جبرئیل را می شنوند. اگر کینه ها، هوس ها و .. نباشد پرده ها کنار می رود و انسان خیلی چیزها را می بیند. عصر مدرن از دکارت به این طرف می خواهد همه چیزها را با فرمول های ذهنی تبیین کنند. ذهن به معنی Mind و عقل ریاضی. این مسأله از جهتی خوب است که مبهم و راز آلود نیست. اما بخشی از وجود انسان این گونه رها می شود. ذهن انسان بزرگ ترین ماشین ها را می سازد، ولی این انسان لذت عمیق و روح ندارد و صرفا یک ماشین است. میان دو کلمه Pleasure و happiness تفاوت وجود دارد؛ لذت با شادی متفاوت است. شادی رضایت را در پی دارد. بشر امروز سرشار از لذات است ولی راضی نیست. افرادی را می بینید که درآمد بالا، علم بالا و خانه خوب دارند، اما بدون احساس و درک و تهی هستند.
وی در ادامه گفت: انسان مدرن ذهنش مانند هاردی پر از اطلاعات است. یک ماشین دقیق و منظم است، اما شور و حرارت انسانی برای زیستن در او نیست. با نگاه دکارتی رابطه انسان ها ابزاری و حساب گرانه می شود و این مهم می شود که چه چیز نصیبم می شود. اشعار مدرن را ببینید. سرد و مختصر هستند. اما شعر طوطی و بازرگان مولانا را نگاه کنید. شب شروع می شود و صبح تمام می شود. این کار دل است. معنا کار دل است.
علی زمانی در ادامه افزود: تمام عبادات برای تقویت و به کار افتادن دل است. انبیاء برای به کار انداختن دل آمده اند. عشق یک فضیلت است. چون کانون معنا را زنده می کند. مولانا که فردی عابد، فقیه، سخنور و ... بود، چرا می گوید مرده بدم زنده شدم؟ چون دل او مرده بود. عاشق کسی است که کانون دل او فعال می شود. از عشق مهم تر نگاه عاشقانه است که موجب می شود عالم را جور دیگر ببینیم.
عضو گروه فلسفه دین دانشگاه تهران گفت: کارکرد دیگر عشق شستشو و زلال کردن انسان است. عاشق فردی صاف و زلال است. می گویند کودکان از همه زلال تر اند چون دلی هستند و خود واقعی خودشان هستند. مرگ آگاهی نیز شبیه به عشق است و انسان ها را صمیمی می کند. پندارها را پاره می کند و باعث می شود خود واقعی انسان ظهور کند. عشق کانون معنا را فعال می کند در نتیجه گرما حرارت و امید تولید می شود. عقل حسابگر دکارتی عشق را نمی فهمد. بلکه عقل سرخ به تعبیر سهروردی یا همان حکمت این توانایی را دارد. با دل خندیدن، گریستن و فهمیدن خیلی تفاوت دارد. پیغمبر با دل توانسته به جایگاه پیغمبری برسد. می گوید سلمان چیزهایی می داند که ابوذر نمی داند. آیا سلمان هگل و ... خوانده است؟ خیر. پیغمبر دل این افراد را فعال می کند ما باید برنامه برای دل مان داشته باشیم.
وی در پایان با اشاره به این نکته که چگونه می توان این کانون را فعال کرد، افزود: این بحث عرفان است و دو سوال اساسی این جا مطرح می شود. یکی این که از کجا آغاز کنیم و دیگر آن که چه باید بکنیم. عرفان خراسانی و کل ادبیات عاشقانه ما به دنبال تحریک دل است و یک راه هم بیشتر ندارد و آن اینکه هر کسی خودش راه خودش را باید از درون خویش پیدا کند و پیش برود. تا کانون وجودی درون انسان فعال نشود نه مدرک به درد می خورد نه پول و نه ... . همه این ها تا مدتی حس خوبی به انسان می دهند، اما هیچ کدام ماندگاری در انسان ندارد. عرفان جستجوی معنا است و آغاز آن این است که دانستنی نیست بلکه چشیدنی است. شنیدنی نیست بلکه دیدنی است.
نظر شما